طعنه زند همی به شب رنگ سیاه موی تو
طعنه زند همی به شب رنگ سیاه موی تو
غین غزل بریده ام زل زده ام به روی تو
شانه نشد خم از غم و غصه و درد بیشمار
شانه چنان شکسته ام در خم و پیچ موی تو
رسم طواف اگر بود دور حریم کعبه ات
دور هزار می زنم من به سرا و کوی تو
گر بکند زنده زمین عطر و هوای نو بهار
مرده بسی زنده کند معجزه های بوی تو
نام تو قطره بشنود رخنه کند به سنگها
چشمه خروش می کند در پی و جستجوی تو
ای که طلوع زندگی بی تو غروب می شود
قبله تویی رخ بنما سجده کنم به سوی تو
میگذری اگر شبی به کوی ما سری بزن
سر زده ام چو پیش تر من به سرا و کوی تو ...
ساسان مظهری
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۰ ساعت 18:28 توسط تاحر
|