راه است مـــــرا هر شب از غربت تنهایی - طاهر هاشمی
راه است مـــــرا هر شب از غربت تنهایی
تا وصلت معشوقم در خـــــــــــلوت رویایی
آهست مــــــرا سوزان از سینه ی افروزان
من چشـــــــم فرو بستم از نعمت دنیایی
ترســــــــم دل بشکسته یاری نکند با من
از دســـــــــت خیانتها با آن همه رسوایی
دریاب مـــــــــــــرا یا رب در وقت پریشانی
خالی نشــــــــوم از تو غافل نشوم جایی
طاقسـت مرا طاقت بی تابم و دل خسته
از بس شده ام گریان کم سو شده بینایی
پیدا نشود در کس هر آنچه که می جستم
ای کـــــاش شبی دیگر با عشوه و ناز آیی
<<طاهر هاشمی>>
+ نوشته شده در جمعه یکم مهر ۱۳۹۰ ساعت 1:6 توسط تاحر
|